: از یک عاشق شکست خورده پرسیدم
بزرگ ترین اشتباه؟
گفت عاشق شدن
گفتم بزرگ ترین شکست؟
گفت شکست عشق
گفتم بزرگترین درد؟
گفت از چشم معشوق افتادن
گفتم بزرگترین غصه؟
گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن
گفتم بزرگترین ماتم؟
گفت در عزای معشوق نشستن
گفتم قشنگ ترین عشق؟
گفت شیرین و فرهاد
گفتم زیبا ترین لحظه؟
گفت در کنار معشوق بودن
گفتم بزرگترین رویا؟
گفت به معشوق رسیدن
پرسیدم بزرگترین ارزوت؟
اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت:
)) مرگ))
مــانده ام بی تـــو در این زندان بی فرجام سـرد
کــولـه بارم پر شــده از عشـــق بی پـایــان درد
حاصل و ته مانده ام ای دل سکوت عاشقیست
داســتان زلـــف حـیرانت ســــلـوک و بندگیست
پذیرفته ام که تنها در قلبم
میتوانم داشته باشمـتـــ
و اینگونه با یادتــــ
تلـخ اما با عشق
زندگی میگذرد
کاش .....
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!
میدونـــے اشتباه از کجاست؟؟؟؟
از تو نیــست!!!!
اشتباه از "مــن" است...
هر جا رنجیـــدم به رویت نیاوردم
"لبخنـــد" زدم
فکر کردے درد ندارد
"محکــــم تر" زدے.
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تواز این همه
"تنهایـــــــــــی" است
می دونی چی بیشتر از همه آدم رو داغون می کنه؟!
اینکه هر کاری که در توانت هست براش انجام بدی...
آخرش برگرده بگه :
مگه من ازت خواستم.....
ابتــدا ” شُمــ ـا ” بـــود
بعـــد ” عزیــ ـز دلــ َـﭞ ” شـــد
و امـــروز دوبــاره ” شُمــ ـا ” شـده
درســﭞ مثــل وقتے ﮐﮧ خوابـــ مے بینے و
صبحــ بـــاز مے گردے سر جـــاے ِ اولـــــ ـﭞ …
کلـــ ــــــــ دنیــــ ــــــا هم بگوینــد دوستــــــــتــــ دارند،فایده ندارد.......
امـــــــــ ـ ـ ـ ــــــــا
دوستـــتـــــــ دارم های تو چه غوغایی میکننـــــــــد..........
ϰ-†нêmê§ |