به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
از این شب های بی پایان،
چه می خواهم به جز باران
که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
دریغ از لکه ای ابری که باران را
به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
نه همدردی،
نه دلسوزی،
نه حتی یاد دیروزی...
هوا تلخ و هوس شیرین
به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
میان کوچه های سرد پاییزی
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟
ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
ببار امشب!
من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
ببار امشب
که تنها آرزوی پاک این دفتر
گل سرخی شود روزی!
ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
نه همدردی،
نه دلسوزی،
فقط یک چیز می خواهم!
و آن شعری
به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است
بی تو گفتم که می توانم زیست
سادگی کردم این میسّر نیست
آن شب تلخ رفتنت تا صبح
چشم آیینه بود و من که گریست
در تو تا شور خنده ها خشکید
در من این رود گریه ها جاری است
پشت پرچین سبز چشمانت
راز آن گریه های مبهم چیست
آن چه از تو برای من مانده است
چشم هایی همیشه بارانی ست
تو نِمے دانے وَقتے چِشمانَتـــ غَمگينَند
وَقتي صِدايتــ آهنگ هَميشگے اَش رآ نـَدارَد
گاه کـہ غمـِ عالمـ در دِلَت جاے مے گيـرد
اَز هَمـہ ے دُنيـا گِرفتـہ اَستــ
چـہ دردے مے کِشَمـ ..
مے خواهَمـ يِکبآره
تَمآمـِ هَستے رآ بـہ آتَش بِکشَمـ
تَمامـِ دُنيـا رآ بَر هَم ريزَمـ
تو چـہ مے دانے چـہ دَردے دارَد غَمـِ چِشمانَتــ رآ ديدَن
نمے خواهمـ ..نمے خواهَمـ دنيايے رآ
کـہ همـہ ے هستےِ مَن دَر آن يِکــ لَحظـہ
آرامِش نَدارَد...
روزے کـہ گُلِ خَنده روے لَبانَت بِشکُفـد
بِهتَريـن و شيرين تَرين لَحظـہ ے زِندِگے مَن اَستــ
عِشقِ مَن , مَن هَمه اَمـ رآ بآ تو مے خواهَم
زِندِگے بدونِ تو وَ لَبخَندتــ بَرايَمـ پوچ اَستــ
اين لَحظآتــِ خوشبَختے رآ اَز مَن مَگيــر کـہ
تَمآمـِ مَن بـہ تو وآبَستـہ اَستــ
وَ تَنهآ تو دَليلِ بودَنمـ هستے....
ϰ-†нêmê§ |